شیطنتهای نیوشا گلی
عشق مامان. امشب زود خوابیدی منم همه کارامو کردم و نشستم هی وطالب جا مونده رو برات می نگارم. دیگه حالا خااااانومی شدی برای خودت البته منهای گاهی وقتا که اخلاقت اصلا خوب نیست و به همه چی گیر میدی و جیغ میزنی. یه شب رفتیم رستوران تازه سازی که خیلی همه تعریفشو میکردن. پرسنلش همه خانوم بودن. تو هم هیی دلبری کردی هی براشون خودتو لوس میکردی و آخر سر هم دست دادی باهاشون. مث خانومها هم نشستی توی بی بی سیت و غذاتو خوردی. البته زیتون و کاهو و هویج و خیار شور و کمی سوپ. دخترم گیاهخواره. دیگه حالا توی خونه هیج جایی نیست که ازش بگذری. تازگیا دیدم که دم اپن آشپزخونه می ایستی و هی پاتو میبری بالا. یعنی که میخوای بری بالای اپن. ا...
نویسنده :
مامان پرنسس
0:38